دیکشنری
داستان آبیدیک
post town
post ta͡ʊn
فارسی
1
عمومی
::
شهری كهپستخانهمستقل دارد
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
POST RESTANTE
POST REVOLUTION PERIOD
POST REVOLUTIONARY
POST ROAD
POST SALE SERVICE
POST SECONDARY VOCATIONAL SCHOOL
POST SOVEREIGNTIST
POST STRUCTURALIST
POST TENSIONED
POST TEST
POST TESTING
POST THEISM
POST TO
POST TOTALITARIAN
POST TOTALITARIAN SYSTEM
POST TOWN
POST TRAUMATIC STATE
POST TRAUMATIC STRESS DISORDER
POST UNION
POST UP
POST WOUNDING
POSTAGE
POSTAGE AND HANDLING
POSTAGE STAMP
POSTAL
POSTAXIAL
POSTBELLUM
POSTBOX
POSTBOY
POSTCARD
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید